ازنظر شخص من (قناعت) یک کلمه منزجرکننده و منفور است. حتی به این موضوع فکر کردم که چه کلمهای را میتوانم جای آن استفاده کنم تا حداقل کمی برای خودم تلطیف تر شود.
مثلاً بسنده کردن ممکن است تا حدودی شبیه باشد اما ترجیح میدهم کلمه راضی را انتخاب کنم. یعنی انسانی که از اتفاق پیش روی خود راضی باشد.
حتما این مقاله را انتها بخوانید و بدانید که از 99 درصد جامعه جلوتر خواهید بود.
وقتی بین 2 گروه مثلا قانع و گروه ناراضی گیر کرده ایم
گوش ما از نصیحت پر است. کسی که خودش برای ما از قناعت صحبت میکند اما زره ای از قناعت در زندگی خودش دیده نمیشود.
از طرفی با جامعهای زندگی میکنیم که زندگی را در زیادهخواهی و کسب ثروت به هر شکلی خلاصه میکند. اما بهراستی بهعنوان یک انسان متفکر و نه (احساسی) چه تصمیمی باید بگیریم؟
راضی بودن و قناعت یعنی چه؟ ( بزرگترین اشتباه در فهم آن )
راضی بودن به معنای این نیست که در زندگی هر بلایی که دچار شدید راضی باشید یا تصمیم بگیرید برای بیش از این تلاش نکنید.
راضی بودن یعنی ارزش قائل شدن برای سرمایه و درآمدتان. یعنی رضایت دادن به وضعیت فعلی سبک زندگیتان. و هدر ندادن پولهایتان برای اینکه ظاهر زندگی را بهتر کنید.
یعنی اگر وضع درآمد خوبی ندارید زندگی بدون تلویزیون led مشکلی برای شما ایجاد نمیکند و دیدن فیلم و سریال در همان تلویزیون معمولی هم برای شما لذتبخش باشد.
راضی بودن یعنی زندگی شما در تمامی سطوح یکسان پیشرفت کند. اگر شخصی با درآمد معمولی هستید لزومی به خرید گوشی چند 10 میلیون تومانی آیفون نداشته باشید.
چرا رضایت وضعیت زندگی به نفع خودتان تمام می شود؟
خب در درجه اول همیشه به آینده پر از ثروت فکر نمیکنید و از همین لحظه خودتان هم لذت خواهید برد. در درجه دوم اینکه پولهایتان را برای خرید لباسهای گران, لوازم خانه و هزینههای عجیب هدر نمیدهید.
درنتیجه پول بیشتری ذخیره میکنید و میتوانید به کمک آن پولها سرمایهگذاری کنید یا کسبوکار خودتان را راهاندازی کنید. همیشه و در همه حال پولی دارید که در صورت اتفاقات ناگوار از آن خرج میکنید و در لحظه زندگی نمیکنید!
برای پول ارزشی قائل نیستیم
برخلاف تمام شعارها انسان راضی بهشدت برای پول ارزش قائل است. یکی از دوستان که در آمریکا سکونت دارد اینطور تعریف میکرد که افراد در اینجا برای همه داراییهایشان از ضمیر (من) استفاده میکنند.
مثلاً این کفشهای منه. چرا پاتو روی کفشهای من گذاشتی؟
در اصل آمریکاییها برای داراییهایشان ارزش زیادی قائل هستند. تقریباً از خانه تا ماشین و همهچیز را بیمه میکنند برای اینکه تصمیم ندارند این دارایی هارا از دست دهند.
حتی چندی پیش ویدیویی دیدم که در آن فردی مبلغی در حدود 10 دلار به گدایان گوشه خیابان در نیویورک کمک میکند و همگی به خاطر این کمک گریه میکنند و این کار را بسیار ارزشمند میدانستند.
در ایران اما از رانندگی کردن در خیابانها میتوانید متوجه شوید هیچکسی برای ماشین خودش ارزشی قائل نیست. چه رسد به سایر اموال و داراییهایش.
چطور راضی بودن من و جامعه را ثروتمند می کند؟
ویدیویی از یک فودبلاگر در چین رو تماشا میکردم. از رستورانی در چین که تنها 1 غذا در منو داشت. (کباب اردک)
مالک رستوران اینطور میگفت که روزانه تا 2000 اردک فروش دارد و مجبور است از 6 صبح برای طبخ اردکها دستبهکار شود.
وقتی از او سؤال شد که چقدر درآمد داری گفت درآمد من به خاطر حاشیه سود کم به اندازه عموم جامعه است.
این موضوع را در ایران بررسی کنیم؟
رستورانهایی که آنقدر منوهای گرانی دارند که من بهشخصه ترجیح میدهم در خانه چیزی درست کنم و بیرون غذا نخورم. و این موضوع برای تمام کسب و کارها وجود دارد. وقتی افراد تصمیم دارند از یک زیر پله به میلیاردها تومان درآمد برسند.
خب گرانی در این شرایط در همهجا طبیعی است. وقتی گران فکر میکنیم همهچیز گران میشود.
در کسب و کارمان راضی باشیم سریعتر رشد میکنیم
تصمیم دارید کسبوکاری راهاندازی کنید؟ یا در حال حاضر کسبوکاری دارید؟ اولین موضوعی که باید در نظر بگیرید رضایت از درآمد است. البته این موضوع در ابتدای راه اکثر کسب و کارها وجود دارد.
مثلاً سوپرمارکتی که تازه راهاندازی شده سعی میکند تا میتواند تخفیف دهد و مشتریان را راضی نگه دارد. اما بهمحض اینکه فروشش افزایش پیدا کرد به جمع کسب و کارهای (نرمال) کشور میپیوندد.
حداقل من بهشخصه کسب و کارهای (راضی) آنلاین زیادی را دیدم که بهصورت استارتاپ شروع به کار کردند اما در ادامه راه کسب درآمد تبدیل به همهچیز آنها شد.
مخاطب کسب و کار شما به راحتی متوجه می شود
بنای کسب و کارتان را بر مبنای کسب درآمد گذاشته اید. و فراموش کرده اید که مهمترین گزینه برای افزایش فروش ایجاد حس خوب بین شما و مشتریانتان است.
مشتری شما باید احساس کند که به فکر او هستید. مثالی برای شما میزنم.
مثلا سوپرمارکتی را فرض کنید که تمام تلاشش را میکند تا اجناس که بی کیفیت ولی پر سود هستند را به مشتری بفروشد. قطعا که درآمد بالایی هم کسب میکند.
در مقابل آن سوپرمارکتی که به فکر سلامت مشتریانش است و محصولاتی که برای سلامتی مضر هستند را در مغازه خود عرضه نمیکند. تنها کالا های باکیفیت را به فروش میرساند و به خاطر گران بودن این کالا ها سود خود را به شدت کاهش می دهد.
پس از مدتی مشتری متوجه می شود که کدام فروشنده به فکر خود او و کدام یک به فکر جیبش است.
یک ضربالمثل چینی برای اختتام این مقاله:
از پیشرفت کُند نترس. از یک جا ایستادن بترس.
پرسش و پاسخ
بله – قبل از نگارش این مقاله در مورد آن زیاد مطالعه کردم مثلا میتوانید با جست و جو کلمه contentment in life در گوگل مقالات جهانی در مورد آن را مطالعه کنید.
کاملا طبیعی است. انسان همیشه در حال جست و جو خوشبختی در آینده است. و این درست زمانی است که از ارزش های فعلی خود غافل می شود. انسان راضی همیشه در حال پیشرفت و موفقیت های بیشتر است.
دیدگاه های کاربران